سلام دوستای عزیز.پایین روبخونید .اگه خوشتون اومدو خنده تون گرفت بخندید .درضمن با عرض پوزش از همه ی

اونایی که 1 روزی عروس و داماد شدن....تازه عروس و تازه دامادن......و قراره 1روزی عروس و داماد بشن....

                                               (( خر عاشق))

خری آمد به سوی مادر خویش *بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش؟؟؟؟؟؟؟؟برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری.

خر مادر بگفتا:ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان*ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل.

   خرک از شادمانی جفتکی زد*کمی عرعر نمودو پشتکی زد.

بگفت:مادر به قربان نگاهت*به قربان دو چشمان سیاهت*خر همسایه را عاشق شدم من*به زیبایی نباشد مثل او زن.

بگفت مادر برو پالان به تن کن*برو اکنون بزرگان را خبر کن

به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه.

دو تا پالان خریدند پای عقدش*یه افسار طلا *یک طویله همانطوری که رسم است درقبیله.

خر عاقد کتاب خودگشایید*وصال عقد ایشان را نمایید......

دوشیزه خر خانوم آیا رضایی به عقد این خر خوشتیپ در آیی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یکی از حاضرین گفتا به خنده:عروس خانوم به گل چیدن برفته.

برای بار سوم خر بپرسید.که خر خانوم سرش یک باره جنبید.خران عرعرکنان شادی نمودند*به ینجه کام خود شیرین نمودند.

به امید خوشی و شادمانی *برای این دو خر در زندگانی.

نمی خواستم که دیگه چشم انتظارت بمونم

نمی خواستم که دیگه عاشق زارت بمونم

می دونستم برمیگردی تا برام غوغا بشی

قلبم رو بشکنی و دوباره تو پیدا بشی

دیگه از چهره ی بی رنگ خودم خسته شدم

دیگه از وابستگی هام به تو هم خسته شدم

دوباره چهره ی تو جلوی قلبم رو گرفت

نگذاشت دل بکنم راهموعشق تو گرفت

کاش می شد که چشم ببندم من به روی خنده هات

خنده هات برام عذابه حتی خنده ی چشات

چشم تو تو آینه فریاد میزنه

                                صورتت رنگ غروب رفتنه

باز داری آینه رو(ها)میکنی

                               میبینی چشم تو دنبال منه

تو خودت گفتی ازم خسته شدی

                                نمیخوای حتی باهام حرف بزنی

یه سوال مونده برام فقط بگو

                              کی میخوای بفهمی عاشق منی؟

بغضمو شونه ی تو ساده گرفت

                              بوسمو دستای تو قبول نداشت

وقتی من چنگ میزدم به آسمون

                              دل تو محل به اشکم نمیذاشت

تو میخوای نفرتتو باور کنم

                             برم و دور تو رو خط بکشم

اگه حتی عشق تو خیالیه

                            میمونم طعم خیالو می چشم

دیگه این آینه و چشمای تو 

                            منو بسپر به غروب جاده ها

بذار عشق تازه یی طلوع کنه 

                             رو غبار آینه و باور ما 

عرصه ی زندگی بی شباهت به بازی فوتبال نیست .با این تفاوت که پهنه ی زندگی بسیار وسیع تر وگسترده تر

است.نقطه ی شروع بازی( سن بلوغ) و تا پایان بازی فرصتهای مغتنم بسیاری وجود دارئد.استفاده ی بهینه از این

فرصتها به موقع می انجامد و برعکس سهل انگاری و بی توجهی موجب باخت میشود.در این گستره ی بزرگ گاه

آنقدر جلو میروی که در آفساید قرار میگیری و تو را باز میگردانند و گاه  خطا میکنی .داور گیتی بسته به نوع خطا 

آوانتاژ میدهد واگر تکرار شود با کارت زرد گوشمالی ات میدهد و اگر همچنان  خطای عمد ادامه یافت با کارت قرمز از

دور خارجت میکند.مربی نیز در پیروزی ات نقش بسزایی دارد.اگر به گفته ها وتجربیاتش توجه و عمل کنی با سعی و

تلاش حتما کاپ موفقیت را در آغوش خواهی کشید.گاه برایت فرصت پیش می آید.از زاویه ی مرکز به هدف می نگری

و با ایجاد موقعیت و توپ سازی برای خود و یارانت مثمر ثمر میشوی.گاه از حریف پنالتی میگیری و تماشاچیان

زندگی را به تحسین و تشویف وا میداری و چه بسا همین فرصت ها موجب دستیابی به گل میشود و یا برعکس با یک

لحظه غفلت به ضد حمله تبدیل شده همه چیز به نفع حریف رقم میخورد.آنچه مهم است استفاده ی صحیح از تمام لحظه

ها/عوض کردن تاکتیک در صورت باز نشدن خط دفاع حریف و تسلیم نشدن در برابر جنگ روانی بازیکنان و

تماشاگران  است.گاه بازی به وقت اضافه کشیده میشود تا مافات جبران گردد.اگر در وقت اضافه گل طلایی زدی محبوب

داخل وخارج زمینی.همه دوستت دارند و به تو افتخار میکنند.البته باید بکوشی در( وقت قانونی) عمر کار مثبتی انجام

دهی.نباید منتظر( وقت اضافه )بود.از کجا معلوم؟؟؟؟؟؟شاید برای من و تو وقت اضافه و تلف شده منظور نکرده باشند

و داور گیتی( سوت پایان بازی) را به صدا در آورد.امیدوارم در 90 دقیقه ی زندگی ات سربلند باشی.و البته با

آرزوی سربلندی تیم محبوبم.تیم همیشه قهرمان( پرسپولیییییییییییییییییس)..

        سلام دوستای عزیز.چرا نظر نمیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کجایید شماها؟؟؟؟؟؟؟ بابا نظر بدید دیگهههههههههههه.وااااااااااااااا.یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟

       واقعا که!!!!!!!!!!!!!!!!دیگه دوستتون ندااااااااااااااااااااااااااااااارم.     

میدونی زیباترین حالت دوستی و رفاقت چیه؟؟؟

                         من برای تو بمیرم  تو برای من بمونی

                               ***

 من فقط عاشق اینم *حرف قلبت رو بدونم*الکی بگم جدا شیم*تو بگی که نمیتونم.

                               ***

خجالت میکشی از من *من این احساسو میدونم*به من بد میکنی اما دوباره با تو میمونم.

                             ***

اگر روزی دلت لبریز غم بور*گذارت بر مزار کهنه ام بود*بگو این بی نصیب خفته در خاک*یه روز عاشق و دیوانه ام بود.

                             ***

  من چه کنم خیال تو منو رها نمیکنه*اما دلت به وعده هاش 1کم وفا نمیکنه*من ندیدم کسی رو که مثل تو موندگار باشه*آدم خودش رو که تو دل اینجوری جا نمیکنه.

                                 ***

    دوباره فال حافظ و دوباره تو فالمی.همیشه در خیالتم اگرچه بی خیالمی.

                                       ***

  عشق یعنی پاک ماندن درفساد*آب ماندن در دمای انجماد*در حقیقت عشق یعنی سادگی*در کمال برتری افتادگی

                                 ***

  بیا بشکن سکوت قلب خسته *ببین بی تو دلم غمگین شکسته*ز صبح عاشقی حیران ترم کن*که تاریک است این قلب شکسته

                            ***

   هرکجا هستی باش *آسمانت آبی و دلت از غصه ی دنیا خالی...

                           ***

    توبشو ساحل قلبم*من میشم ماهی مرده*تا بگن به عشق ساحل لب دریا جون سپرده.

                          ***

   به اندازه ی صد گرم کراک دوستت دارم.زیاد نیست ولی حکمش اعدامه.

                          ***

  اشکها ریزم اگر شب به نهایت برسد.شب فقط یاد توام کاش به آخر نرسد.

                          ***

     اگه تو آسمونم شدی یه تک ستاره

      اگه از تو نوشتم دوباره و دوباره

      اگه خورشیدو دادم به چشمات یادگاری

      واسه اینه بدونی هنوزم منو داری

                              ***

    کسی در باد میخواند تو را تا اوج میخواهم

    برای ناز چشمانت چه بی صبرانه میمانم

     دلم تنگ است و بی یادت در این غربت نمی مانم

     تو هستی در وجود من تو را هرگز نمی رانم

                            ***

    پلکهای مرطوب مرا باور کن این باران نیست که میبارد.صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزد.

                           ***

  پس چشمانت چه وقت در خواهند یافت که نگاه زاده ی علاقه است؟؟؟

                               ***

    ساقه شکستن قانون طوفان است .تو نسیم باش و نوازش کن.

                              ***

در قصه ای قدیمی حکایت می کنند که وقتی روزی روزگاری در سرزمینی دور،  مردم گناهان بسیار کردند ومورد خشم خداوند قرار گرفتند. خداوند بر آن شد تا تنبیهی سخت بر آنها مقررفرماید. تنبیهی سخت تر از آتش و سیل وزلزله وقحطی و بیماری ، تنبیهی که نسلها را سوزنده تر از آتش بسوزاند، بی آنکه کسی ببیندش یا بر آن واقف شود.   پس خداوند دو کلمه ی(( دوستت دارم)) را از ذهن و قلب مردم پاک کرد، چنان که از روز ازل آن کلمات را نه شنیده، نه گفته ونه احساس کرده باشند.   ابتدا همه چیز عادی و زندگی به روال همیشگی خود درگذر بود. اما بلا کم کم رخ نمود. زمانی که مادری می خواست عشقی بی غش تقدیم فرزند کند،هنگامی که دو دلداده می خواستند کلام آخر را بگویند و خود را یکباره به دیگری واگذارند،آنگاه که انسانها ، دو همسایه ، دو دوست در سینه چیزی گرم و صادقانه احساس می کردند و می خواستند که آن را نثار دیگری کنند ، زبانها بسته بود و چشمها منتظر و آن کلامی که پاسخگوی همه ی این نیازها بود ، از دهان کسی بیرون نمی آمد و تشنگی ها سیراب نمی شد.                                              و بعد...   کم کم سینه ها سرد شد، روابط گسست و ملال و بی تفاوتی جایگیر شد. دیگرکسی حرفی برای گفتن به دیگری نداشت. آدم ها در خود فسردند و در تنهایی بی وقفه از خود پرسیدند:   چه شد که ما به این جا رسیدیم، کدام نعمت از میان ما رخت بر بست؟ و اندوه امانشان را برید.   خداوند دلش بر این قوم که مفلوک تر از همه ی اقوام جهان شده بودند، سوخت و کلمات (( دوستت دارم)) را به ذهن و قلب آنها بازگرداند............              خدا را شکر که من هنوز می توانم به تو بگویم :   ))                          دوستت دارم))!

از امروز تا کدام دقیقه ی سرشار؟از امروز تا کدام روز هفته؟؟؟؟؟؟؟

 کدام پنجره را بگشایم؟پشت کدام پنجره فانوس گذاشته ای؟سقف کدام آسمان را با چشمهای منتظرم بکاوم؟چند شماره بشمارم انگشتهای یخ زده ام را؟پای کدام فصل اسفند دود کنم؟؟؟بر کدام دریچه سر بگذارم؟چشمهایم را به کدام جاده بدوزم؟آه ای شرقی ترین پنجره...تو را گشوده ترین پنجره های جهان به انتظار ایستاده اند و عابرانی بی شمار هر آینه جاده های زمین را به پیشوازت میدوند.

 ای موعود مهربان!من شماره ی نامه های بی جوابم را از یاد برده ام و پستچی پیر شهر را در سحرگاه جمعه ای دور گم کرده ام اما لبخندهای بغض آلودش را هرگز فراموش نخواهم کرد.تو نیامده ای.

 ای موعود مهربان!آبی ترین زلال!خنده های اردیبهشتیت آسمان را میشکوفاند وشانه های سرکش پامیری ات کوههای جهان را به تکان می آورد.میدانم که روز آمدنت نزدیک است پس از آن روز میگویم که آمده ای و دردهای نگفتنی ام را به به دریاهای دور سپرده ام.

مسافر عزیز من کوله بارت را نمیبندی؟

کی میرسی ای منجی دردمندان؟

بیا و زخمهای خسته را شفا بخش!

بیا و چلچراغ تابان نگاهت را بر سیاهی دنیا بریز!

صدا میزنم تو را با تمام نفسهایم!

ای عزیز زهرا !

یا صاحب الزمان (عج)!

یعنی ممکن است همین جمعه ظهور کنی؟

شاید...شاید این جمعه بیایی شاید

پرده از چهره گشایی شاید

اللهم عجل لولیک الفرج.آمین

اگر احساس میکنید که نسبت به مردم دیگر در بدشانسی بیشتر و وضعیت بدتری هستید.اگر فکر میکنید که زمین و زمان به شما ستم کرده و حق شما را دو لپی بالا کشیده بد نیست به نکته های زیر توجه کنید.

-اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید قدر سلامتی خود را بدانید زیرا یک میلیون نفر تا یک هفته ی دیگر زنده نخواهند بود.

-اگر تاکنون از آسیب های جنگ تنهایی در سلول زندان .عذاب.شکنجه یا گرسنگی در امان بوده اید وضعیت شما از 500میلیون نفر دیگر در دنیا بهتر است.

-اگر میتوانید بدون ترس از زندانی شدن یا مرگ وارد مسجد یا کلیسا شوید وضع شما از 3میلیون نفر در دنیا بهتراست.

-اگر در یخچال شما خوراکی و غذا وجود دارد.اگر کفش و لباس دارید.اگر تختخواب وسرپناهی دارید در این صورت شما از 75درصد مردم جهان ثروتمندترهستید.

-اگر در بانکی حساب دارید و اگر در جیبتان پول دارید شما به 80 درصدمردم دنیا که چنین شرایطی دارید تعلق دارید.

-اگر شما اینایی رو گفتم  را دارید میخوانید از 3خوشبختی بهره مند هستید:

-کسی به فکر شما بوده است.

-شما به 200 میلیون نفری که قادر به خواندن نیستندتعلق ندارید.

-وشما جزو یک درصد از مردم دنیا هستید که کامپیوتر دارند.

-به  قول یک نفر :طوری کار کنید که انگار نیازی به پول ندارید.

-طوری عشق بورزید که انگار هرگز آزرده خاطر نشده اید.

-طوری برقصید که انگار هیچ کس شما را نمیبیند.

-طوری آواز بخوانید که انگار هیچ کس صدای شما را نمیشنود.

-و بالاخره طوری زندگی کنید که انگار زمین بهشت است.

سلام

فرض کنید 5کار همزمان باهم پیش می آید.کدامیک از این کارها برای شما در اولویت قرار دارد؟به ترتیب اهمیت آنها را انتخاب کنید.

1:تلفن زنگ میخورد

2:بچه گریه میکند.

3:یک نفر زنگ خانه را میزند و پشت در است.

4لباسهایی را که شسته اید تقریبا خشک شده اما باران شروع به باریدن گرفته است.

5:شیر آب آشپزخانه باز مانده است.

اولویت هاتون رو انتخاب کنید.حالا یه خورده بیاین پایین تا بهتون بگم چه چیزایی توی زنگیتون واستون اهمیت بیشتری داره.

1:تلفن نماینده ی کار وشغل شماست.یعنی در درجه ی اول به کار اهمیت میدهید.

2:بچه نماینده ی فامیل و خانواده ی شماست..شما در درجه ی اول به نیازهای خانواده تان اهمیت میدهید.

3:شخصی که پشت در است معرف دوست شماست.شما به دوستتهن خیلی اهمیت میدهید.

4:لباس های روی بند نماینده ی زندگی وشخصیت شماست.

5:شیر آب باز مانده.نماینده ی پول وثروت است....

حالا مقایسه کنید که اولویت های زندگیتان چقدر به این تست نزدیک است؟؟؟؟؟؟

1:

.