کوچه ی بن بست
وقتی از حنجره ی کوچه صدایم کردی کفش از دربدری نیز به پا یم کردی
من سرم گرم خودم بود که باحیله ی عشق آمدی بی سبب از خویش جدایم کردی
سخن از همدلی و همسفری بود ولی در پس وسوسه ای گنگ رهایم کردی
میروی مساله ای نیست ولی حیف نبود پشت این کوچه ی بن بست رهایم کردی
[ دوشنبه 89/6/29 ] [ 12:34 صبح ] [ asheghe tanha ]
نظر