من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود
من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود
بنویسید صدا بود ولی نرم نبود
خانه در خاک خدا داشت،تماشایی بود
بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود
بنویسید که با ماه ،کبوتر می چید
از لب زاغچه ها بوسه ی باور می چید
بنویسید که با چلچله ها الفت داشت
اهل دل بود و با فاصله ها نسبت داشت
دلش از زمزمه ی نور ،عطش میبارید
ریشه در ماه ،ولی روی زمین میجوشید
بنویسید زبان داشت ولی لال نشد
بنویسد که پوسید ولی کال نشد
پرطوفان غزل بود ولی سیل نداشت
بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت
پنجه بر پنجره ی روشن فردا میزد
وسعت حوصله اش طعنه به دریا میزد
بنویسید به قانون عطش ،آب نداد
و کسی کودک احساسش را تاب نداد
سرد و سرمازده از سمت کویر آمده بود
کودکی بود که در هیات پیر آمده بود
تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت
گاه با فلسفه ی عشق کمی مساله داشت
[ جمعه 89/7/23 ] [ 4:30 عصر ] [ asheghe tanha ]
نظر