سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشششششششششق

سلام بروبچ.من که امشب خوابم نمیبره.گفتم حالا که بیدارم یه چیزایی رو ازتون بپرسم.بهم نظر بدید یادتون نره ها.

 

 

خوب دیگه بریم سر اصل مطلب نقطه بریم سرخط

 عشششششششششششق :اصلا یعنی چی؟عشق رو باید توی چه چیزایی دید؟ثروت؟هوس؟محبت؟ایمان؟اخلاق و.....؟؟؟ اینکه میگن دو نفر که واقعا همو دوست دارن هیچوقت به هم نمیرسن درسته؟یکی رو که دوسش داری اگه بهش زیاد بگی دوستت دارم بهتره یا کمتربگی؟اگه حس کنی که طرف مقابلت دوستت نداره چی؟بازم باید بهش گفت دوووووووووستت دارم.؟اگه دوست داشتن رو باید به زبون آوردپس چرا میگن( عشق با غرور زیباست ولی اگه عشق را به قیمت فرو ریختن دیوارغرور گدایی کنی اونوقته که دیگه عشق نیست و صدقه است)فرق عشق و هوس چیه؟میشه جنس مخالفی رو که هیچ نسبتی هم باهاش نداری عاشقانه دوستش داشته باشیو  هوس نقش کمی داشته باشه؟کدومش توی زندگی مهمتره؟عشق یا هوس؟اگه آدم یکی رو دوست داشته باشه و واسش دوستت دارم رو تکرار کنه  ولی از طرف مقابلش سردی ببینه باید چیکار کنه؟؟؟میدونید ؟خیلی سخته یکی رو با تمام وجود دوسش داشته باشی .بهش اینو بگی.ولی باورت نداشته باشه یا اگه هم داره انقدر غرور داشته باشه که به زبون نیاره.وای وای وای.خدا به دور.آخه نمیدونید چقدر سخته.تازه ازاینطرف دوسش داری از اونطرف بعضیا نظر میدن که به دردت نمیخوره.بابا راهش دوره.چه کاریه؟و.......حالا شما بگید اگه یکی رو دوست داریم تا آخرش پای دوست داشتنمون وایسیم؟چی؟گفتیدآره؟خوب حتی اگه اون دوسمون نداره؟یا اینکه غرورش اجازه نمیده که اینو بگه؟؟؟جون عشقتون اگه به منم یه سری زدید نظر بدید.من دیگه برم بخوابم .صبح شد.قربون شما.



[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 2:49 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر

عاشق دل مرده

زندگی دفتری از خاطره هاست.یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک  یک نفر همدم خوشبختی ماست  یک نفر همسفر سختی هاست.چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد.

 

 

 

 

 

من در میان این قاب چه جایی دارم؟من به جز یک عاشق دل مرده چه نامی بر صفحه ی روزگار دارم؟جه دارم جز یک دل زخمی افسرده که بیشتر به یک مرده ماند.شاید نصیبم از روزگار بی وفایی و فراق یار بود.شاید هم از همان اول سرنوشتم شوم و نکبت بار بود.

 



[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 1:20 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر

تقدیم به بهترینم

خواهد آمد روزی که تو با یک سبد احساس سراغم آیی و به مخروبه ی متروک دلم تپش شادی آبادی را هدیه دهی.توبیایی همه ی چلچله ها از تو خواهند سرود.ای زلال دل تو پاک تر از ژاله ی صبح!پشت بن بست ترین جلگه ی خاموش سکوت چشمه ای تا ابدیت جاریست که از آن جهش گریه ی فواره ایم راهی ژرف ترین دریاهاست.

 

بی تو در وسعت ویرانگر غم میپوسم.باید از کنج غریبانه ی تنهایی و درد به سبکبالی یک شاپرک رنگارنگ برویم تا به سرسبزترین دهکده ی خاطره ها  تا به آسایش دور از اینجاها برسیم و سلامی بدهیم به خداحافظی شب پره ها.تو بیایی تب کابوس فنا خواهد شد.با تو آرامش زیبای سحر جلوه گاه دل ما خواه شد.



[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 1:3 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر

کوچه ی بن بست

وقتی از حنجره ی کوچه صدایم کردی                     کفش از دربدری نیز به پا یم کردی

من سرم گرم خودم بود که باحیله ی عشق                  آمدی بی سبب از خویش جدایم کردی

سخن از همدلی و همسفری بود ولی                           در پس وسوسه ای گنگ رهایم کردی

میروی مساله ای نیست ولی حیف نبود                      پشت این کوچه ی بن بست رهایم کردی

 



[ دوشنبه 89/6/29 ] [ 12:34 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر

حرفهای ناگفتنی

وعده دادم که به تو سر نزنم*برسم تا دم در در نزنم*قول دادم به غزلهای خودم*زل به چشمان تو دیگر نزنم*مطمن باش

 

خیالت راحت*گله ای از تو به دفتر نزنم*این چه رسمیست که باید یک عمر *حرف خود را به تو آخر نزنم*برو ای عشق برو

 

تااینکه*روی دستان تو پرپر نشوم.....

 

آینه

پرسید که چرا دیر کرده است؟نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است  تنها دقایقی چند تاخیر کرده است.شاید موعد قرار تغییر کرده است.خندید به سادگیم آینه و گفت:احساس پاک تو را زنجیر کرده است.گفتم از عشق من چنین سخن مگوی.گفت خوابی سالها دیر کرده است.در آینه به خود نگاه میکنم .آه عشق او عجب مرا پیر کرده است.راست گفت آینه که منتظر نباش.او برای همیشه دیر کرده است.

 

 

 

 

دل

 

دل ما حرف حساب حالیش نبود!جمع وضرب حساب کتاب حالیش نبود! تو یه چش به هم زدن گر میگرفت عشق بی رنج

 

 

وعذاب حالیش نبود!.دنبال سراب چشمات میدوید. نرسیدن به سراب حالیش نبود .حرفای خودش رو رک و راس میزدحرف

 

زدن پشت نقاب حالیش نبود.من میترسوندمش از آخر کار.اما ترس و اضطراب حالیش نبود.حالا هی بهش میگم دیدی

 

نموند؟دیدی اون شعرای ناب حالیش نبود؟اما دل توسینه مرده ساکته!اون از اولم جواب حالیش نبود!!!!!!!!!!!

 

جدایی

آمدی بی آنکه نامت را بدانم....لبخند زدی عاشقت شدم....نگاهت بهار بود....صدایت ابریشم....آرام شدم....نمیدانم چرا؟؟؟؟گفتی جدایی بی معنیست....پس دانستم که میمانی....ماندی اما نه برای همیشه....و رفتی ....بی آنکه نامت را بدانم.

 

فریاد عشق

 

نگاه کن خرمن گل در زنبیل حصیری بازوانت چگونه عطر خویش را شامه نواز تو میسازد تا شوق عاشق شدن دوباره در دلت جوانه زند و لحظه ی دیدار را صبورانه به انتظار نشیند.در امتداد نگاهت ایستاده ام تا در دیدگانت پرتو شعله های سوزان قلبم را درخشان بینی و فریاد عشق و دلدادگی را به گوش جان بشنوی.برای امروز.فردا و همیشه.

 

 

 

 

 



[ یکشنبه 89/6/28 ] [ 4:33 عصر ] [ asheghe tanha ] نظر

مسیجهای عشقولانه 1

اگر روزی دلت لبریز غم بود   گذارت بر مزار کهنه ام بود

بگو این بی نصیب خفته در خاک   یه روز عاشق و دیوانه ام بود  

 

 

 

بیا بشکن سکوت قلب خسته        ببین بیتو دلم غمگین شکسته

 

 

ز صبح عاشقی حیران ترم کن       که تاریک است این قلب شکسته

 

 

 

 

 

فمیدن عشق را مشکل کردند ما را از درون عشق  غافل کردند

 

انگار کسی به فکر ماهیها نیست سهراب بیا که آب را گل کردند

 

 

                                                                                   ادامه دارد



[ پنج شنبه 89/6/25 ] [ 1:7 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر

قیامت عشق

سکوت میکنم امشب به یاد ناز نگاهت.بل میزنم تا بنجره ی امید.حک میکنم نامت را در صحیفه ی دلم.امشب به یاد رقص دوباره ی عشق در کلبه ی باورهایم بهار را دعوت کرده ام تا سینه ی سالها به گرداب نشسته ام را شکوفه باران کند.امشب در تاروبود دل ودیده ام آشوبی برباست.امشب غصه ها را خجالت  زده کردم تا شادی.امشب غوغایی در آشیانه عشقم به با میکنم.امشب قیامت عشقم را به باخواهم کرد.

[ پنج شنبه 89/6/25 ] [ 12:9 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر

::