سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آقایون حتما بخونید!

 

 

 

روزی یک زوج ،بیست و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند.به خاطر اینکه

 

 

در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.توی این مراسم،سردبیر های روزنامه های محلی هم جمع شده

 

 

بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشون) رو بدوند. سر دبیر میگه آقا چطور ممکنه؟؟؟باور کردنی

 

 

 

نیست.مرد روزای ماه عسلش رو به یاد میاره و میگه :بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم.اونجا برای اسب

 

 

 

سواری دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود و اسب همسرم سرکش!سر راهمون

 

اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت.همسرم خودشو جمع و جور کرد.به پشت اسب زد و گفت:این بار اولته!

 

بعد از چند دقیقه دوباره همون اتفاق افتاد،این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت:این بار دومته!و دوباره

 

سوار اسب شد و راه افتادیم.وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت ،همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از

 

کیفش در آورد و با آرامش شلیک کرد و اون اسب رو کشت.سر همسرم داد کشیدم و گفتم:چیکار

 

کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دیوونه شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حیوون بیچاره رو کشتی!همسرم یه نگاهی به من کرد و گفت:این بار

 

اولته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



[ شنبه 89/8/22 ] [ 9:48 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر