سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاش فهمیده بودی که عاشقانه دوستت دارم ....

 


من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر





من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در خستگی، درهزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.





من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های عاشقانه یکدل معصومدریایی را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای کوچک، برایش یک خاطره باشد.





او باید از نگاه زیبای تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است.





من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد. همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنیایی حسرت به او خواهم بخشید؛






ولی آیا او از من عاشق تر و از من برای تو مهربان تر است؟آیا او بیشتر از من برای تو گریسته است؟؟ نه...

هرگز...هرگز

ولی، تو در عین ناباوری، او را برگزیدی...







می دانم... من دیر رسیدم...خیلی دیر...خیلی... دیر و با دست خالی هر چند اگر میرسیدم هم کاری نمیشد کرد





یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که هر روز و هر ساعت دلم برایت تنگ می شود. روزهایی که دیگر صدای تو نمیشنوم، به آرزوهای خفته ام می اندیشم، به فاصله بین من و تو،...





هر روز به خود می گویم کاش شیشه عمر غرورم را شکسته بودم

کاش صدای دل مرا شنیده بودی و کاش بغض در گلویم را فهمیده بودی

کاش میشد قیمتت را با عشق پرداخت











کاش فهمیده بودی که عاشقانه دوستت دارم ....

ولی افسوس که حتی اینها هم برای با تو بودن کافی نبود...



[ شنبه 92/6/9 ] [ 10:42 صبح ] [ asheghe tanha ] نظر